Svoboda | Graniru | BBC Russia | Golosameriki | Facebook
پرش به محتوا

کاربر:کامران/چرکنویس

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

متن برخی از منابع معتبر که در آن‌ها مناطق شمال ارس (شامل جمهوری آذربایجان فعلی) جزء یا تابع آذربایجان ایران شمرده شده‌اند:

اول حد از همدان گیرند تا به ابهر و زنگان بیرون شوند و آخرش به دربند خزران و بدین میانه، هرچه شهرها است همه را آذربایگان خوانند... راه‌ها به آخر آذربایگان که از آن جمله بلاد خزران شوند، گروهی برخشک و گروهی از دریا، که از هر راهی دربند خوانند و به تازی باب گویند.[۱]

'اران: اقلیمیست در آذربایجان، همانجا که امروز از راه تسمیهٔ جزء به اسم کل، روسها بدان نام آذربایجان داده‌اند...[۲]

اران: نام ولایتی است از آذربایجان که گنجه و بردع از اعمال آن است... ارمن: ولایتی است از کوهستان آذربایجان.[۳]

و چون جد کی‌خسرو که افراسیاب پسر بشنک پسر نبت پسر نشمر پسر ترک بود، در دیار سرو اران آذربایجان کشته شد.[۴]

و بلاد آذربائیجان، تبریز و گنجه و قراباغ و شیروان و شماخی و نخجوان و ایروان و اردبیل.[۵]

...در ولایات آذربایجان از شیروان و قراباغ و دارالسلطنه تبریز و گنجه و نخجوان و...[۶][۷]

در عصر آل بویه در آذربایجان اهل حدیث حنبلی مذهب و پیشه مردم «دبیل» (شهری در حدود ارمنستان) که جزو آذربایجان بود وجود داشتند و پیروان این مذهب در دیگر شهرهای آذربایجان نیز به چشم می‌خوردند.[۸]

در سال ۶۷۴ ه‍. در اران (آذربایجان شمالی) مردم به ایلخان اباقا خان حمله‌ور شدند، ولی ایلخان از مرگ رهایی یافت... حکومتهای شیروان و شکی را در آذربایجان شمالی شکست داد.[۹]

قاجارها از ۱۲۱۰ تا ۱۳۴۲ ق/ ۱۷۹۵-۱۹۲۴ م بر ایران حکم راندند. این طایفه که هنگام تأسیس سلسلۀ صفویه در منطقه قراباغ آذربایجان ساکن بودند...[۱۰]

به جانب آذربایجان، روان شد. در مدت هفت سال ... ارومیه و مراغه و اردبیل و خوی و تبریز و وان و سلماس و شکی و شماخی و قبه و بادکوبه و نخجوان و ایروان و دربند و دمرقاپی و ارمنیه و تفلیس و آغسقه و همۀ گرجستان و گنجه و همۀ شیروانات و زنجان و حدود تالش و داغستان و قراداغ و شوشی و قراباغ و جاروسموق و چرکس و غزلر و سرحدات لگزی را و مابقی آن مملکت بابرکت را در حیطۀ ضبط و تصرف خود درآورده...[۱۱]

و حدّ آذربیجان من حدّ برذعة إلی حدّ زنجان، و من مدنها: برکری‏، و سلماس، و موقان، و خویّ، و ورثان، و البیلقان، و المراغة، و نریز، و تبریز.[۱۲]

چخور سعد: یکی از محال آذربایجان است.[۱۳]

نقشهٔ آذربایجان (شامل شمال ارس) و نیمکرهٔ شرقی در سال ۹۰۰ میلادی.

ذکر ایروان‏: وی دار الملک اران و از مضافات آذربایجان است و چخورسعد نیز او را گویند... ذکر چخورسعد: ولایتی است از ایران و از مضافات آذربایجان و دارالاماره ایران بعضی گویند چخورسعد همان ایروان است و اللّه اعلم‏... ذکر شوشه: گویند قراباغ است از مضافات آذربایجان و از بلاد اران... ذکر گنجه‏: بر وزن رنجه شهریست بزرگ و خوب و دیاریست مرغوب از بلاد اران و از مضافات آذربایجان...[۱۴]

مسقط الرأس آباء و اجداد وی قصبه دوین واقع در جهت اران از آذربایجان است.[۱۵]

شاردن در سفرنامه خود می‌نویسد «آذربایجان مرکب از سه تومان و چند قصبه است. طولش از بادکوبه الی خلخال نود و پنج فرسخ و عرض آن پنجاه و پنج فرسخ»... از طرف شمال محدود به خاک روس و از طرف مغرب به خاک عثمانی و از جنوب به عراق و از شمال مشرق به گیلان... بردعه: شهری است در انتهای خاک آذربایجان‏... هلال بن محسن گوید بردعه دار الملک آذربایجان است... مایه ظهور آن این شد که سرحددار آذربایجان‏، سردار ایروان‏، برخلاف رای نواب نایب السلطنه در حضرت خاقان متعهد معارضه با روسیه و حفظ ایروان گردید... روز جمعه دهم شهر ربیع الثانی اخبار آذربایجان و تصرف تبریز و ایروان معروض سده سنیه حضرت خاقان- فتحعلی شاه طاب الله ثراه- گردید.[۱۶]

نشوی: شهری در آذربایجان‏، و گفته می‌شود از أران است؛ هم مرز ارمنستان و نزد عوام به نخجوان معروف است... برذعه: شهری در منتهی الیه آذربایجان.[۱۷]

برذعه‏: نام شهری در آذربایجان دور است.[۱۸]

پس از این فتح تمام آذربایجان نادر شاه را مصفّی گردید و لشکر او قلاع گنجه و تفلیس و ایروان را بگرفتند.[۱۹]

ایالت و حکومت ملک آذربایجان از حد قپلان‌کوه تا حدود دربند باب‌الابواب به شاهزاده نایب السّلطنة تفویض یافت... در ذکر واقعات آذربایجان و واگذاشتن حکام آن بلاد ولایات خود را: ... رؤسای سپاه روسیه به تغلب بر اغلب بلاد آذربایجان و قراباغ غالب شدند، چه نخست گرگین خان بن اریکلی خان تفلیس را به تصرف داد و از آن پس نصیب بیک شمس‌الدین‌لو چاکر جواد خان گنجه‌ای خیانتا دروازۀ گنجه را بر روی ایشپخدر بگشود و و قلعه شوشی را نیز به رضای ابراهیم خلیل خان تصرف کردند... به حکومت ایروان و ایالت آن سامان و سرداری مملکت آذربایجان مأمور و مفتخر و با سامانی شایسته و اسبابی شایان روانۀ آذربایجان و ایروان شد...[۲۰]

امیر تیمور، به تاریخ چهاردهم شهر رمضان سنۀ ۸۰۶ از قشلاق قراباغ آذربایجان به سمرقند مراجعت کرده...[۲۱]

اگر منظور «شیروان» خراسان باشد، بحثی دیگر است اما به معنی شروان آذربایجان درست نیست.[۲۲]

مثل مملکت آذربایجان و سی هزار لشکر نظام با سیصد عراده توپ که در قلعه‌های ایروان و عباس آباد و تبریز و سایر امکنۀ آذربایجان بود از دست رفته...[۲۳]

نخجوان یا نخچوان در شمال رود ارس معمولا از جمله شهرهای آذربایجان به شمار اهمیت پیدا کرده بود.[۲۴]

به شمال رود ارس شهر «نخجوان» یا «نخچوان» قرار دارد که جغرافیانویسان عرب آنرا «نشوی» و از شهرهای آذربایجان ذکر می‌کنند.[۲۵]

دمشقی در نخبة الدهر با نام‌های دربند خزران، باب الابواب، دربند شیروان و دربند یاد کرده... وی دربند را جزو شهرهای آذربایجان می‌آورد نه ارمنستان...[۲۶]

برذعه: نام شهری است در انتهای آذربایجان و بعضی گفته‌اند: همان شهر ارّان است ... دبیل: از نواحی آذربایجان که مرکز ارمنستان اسلامی در زمانهای قدیم بوده و به نامهای دوین، یا توین نیز می‌خواندند.[۲۷]

‏گنگ از همان ریشه «گنج» پارسی است و برخی از شهرهای قدیم ایران به مناسبت وفور ثروت و ذخایر به (گنجه‏، غزنه) نامیده شده‌اند. مانند شهر گنجه در شمال آذربایجان...[۲۸]

مخفی نماند که ولایت آذربایجان را هیچیک اهالی روس به غلبه و زور به حیطه تصرف بیرون نیاوردند... مگر ولایت گنجه که آن هم بعلت این‌که جواد خان که از ایل جلیل قاجاریه بود...[۲۹]

نقشهٔ آذربایجان (شامل شمال ارس) و آسیا در سال ۱۰۲۵ میلادی.

آذربایجان که کشور ماد باستان باشد از یک سمت تا دریای خزر و یک قسمت از کردستان و پاشانشین بایزید و از سوی دیگر تا مرزهای گرجستان گسترده است... آذربایجان به چند منطقه تقسیم شده است و شهرهای مهم آن عبارتند از تبریز، ارومیه، خوی، مراغه، مرند، ایروان‏، نخجوان، اهر، اردبیل و میانه‏... اهمیت استان آذربایجان از سایر استانها بیشتر است زیرا علاوه بر تمام سرزمین مدی باستانی دوسوم ارمنستان را دربرمی‌گیرد... تبریز مرکز استان آذربایجان مقر و مسکن شاهزاده ولیعهد است. شهرهای خوی، ارومیه، مراغه، ایروان‏، صوفیان و اهر مرکز حکومت ولایات تابعه می‌باشند... ساخلوی ارومیه پس از تبریز و ایروان مهمترین ساخلوی آذربایجان بود... آران: منطقه‌ای است از ارمنستان ایران که تابع ایالت آذربایجان می‌باشد و مرکز حکومت آن ایروان است.[۳۰]

نظر به غفلت حکّام و سرداران، حدود آذربایجان قلعه بادکوبه و دربند و شکّی و گنجه و بعضی دیگر از قلاع آن حدود را مسخّر نمودند...[۳۱]

برحسب اشاره حضرت صاحبقران با لشکر فارس و عراق در نزدیکی رودخانه کر آذربایجان به اردوی کیوان شکوه پیوستند... امیر سلطان یعقوب پادشاه، در قراباغ آذربایجان طرح قشلاق انداخته... سپاه رومی چون داخل آذربایجان گردید، قلعه ایروان را محاصره نمود... موکب قیصری به جانب آذربایجان نهضت فرموده، قلعه ایروان را محاصره کرده‏... اگر تمامت بلاد آذربایجان که در زمان حضرت مغفرت‌پناه، شاه سلطان حسین، در تصرف دولت علیه ایران بود، تسلیم کنند، راه مصادقت و مصالحت باز است والا مهیا و آماده جنگ باشید... در سال ۷۳۶ قبیله قاجار به حدود شام رفته، توطن نمودند... و چون به آذربایجان رسیدند، در حدود گنجه و ایروان اقامت کردند... ایالت ممالک آذربایجان و قراباغ از حدود قاپلان‌کوه تا دربند به عهده اهتمام ولیعهد دوران، نایب السلطنه مقرر فرمود... بعد از عود حضرت شهریار کامکار از چمن سلطانیه و مراجعت نواب نایب السلطنه از قراباغ و اقصی بلاد آذربایجان‏، جماعت روسیه که در نواحی تفلیس و شیروانات بودند فرصت یافته، باکوبه و دربند و شکی و گنجه و سالیان، بلکه تمام نواحی آن جانب رود ارس را جز ایروان تصرف نمودند... کارگزاران حضرت ایمپراطور، در مدت مصالحت دولتین در اراضی قراباغ و دیگر حدود آذربایجان که متصرف بودند... «چرکس» نام ایلی از بلاد شمالی آذربایجان است.[۳۲]

به ایالت و امارت کل ممالک آذربایجان از سرحد ابهر و سلطانیه تا اقصی ولایت اران سرافراز گردیده...[۳۳]

ذکر شتافتن سلطان سعید به آذربایجان و فتح قلعه شوشی و اختتام کار آن حضرت از ظلم سپهر آبنوسی... شهرهای مشهور این شانزده ایالت از آذربایجان، تبریز و اردبیل و خلخال و مراغه و خوی و ارومی و ایروان و شوش (شهر «شوشی» است که امروز «شوشا» خوانده می‌شود.) و گنجه و نخجوان است.[۳۴]

از جمله در مملکت آذربایجان قصبۀ اردوباد را به وی شفقت کردند.[۳۵]

به آذربایجان رسید و به کزک (گنجه) یکی از مراکز مهمّ ایران در آذربایجان شمالی دست یافت.[۳۶]

ذکر مراجعت حضرت صاحب‌قران به جانب دربند آذربایجان و شرح آن.[۳۷]

در اول بهار سال هفتصد و نود و هشت از قشلاق بوغاز قم نهضت فرموده به صوب دربند آذربایجان روان شد.[۳۸]

تبریز و اطراف آن و شوماخی و تمام شیروان و نقاط دیگری از آذربایجان و دمیرقاپو و نخجوان‏...[۳۹]

رود ارس که از مشاهیر رودهای کبیرست در وسط آذربایجان جاری و متصل به دریای خزر...[۴۰]

مملکت آذربایجان شهرهای بسیار دارد؛ لکن، این اوقات هفده شهر آن از جزء ایران خارج شده، به تصرف دولت روس است.[۴۱]

آذربایجان قدیم، بزرگتر از حدود فعلی آن بوده و از منابع قدیم چنین بدست می‌آید که حدود آن از شمال تا دربند (باب‌الابواب) می‌رسیده است.[۴۲]

نظامی گنجوی، صاحب خمسه، که اهل گنجه در شمال آذربایجان بود...[۴۳]

  1. محمد بن حریر طبری، تاریخ طبری یا تاریخ الرسل و الملوک، جلد ۵، ترجمه و تلخیص ابوعلی بلعمی، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران: اساطیر، ۱۳۶۲، ص ۱۹۷۹.
  2. «اران». مؤسسۀ لغت‌نامۀ دهخدا و مرکز بین‌المللی آموزش زبان‌فارسی دانشگاه تهران. دریافت‌شده در ۴ نوامبر ۲۰۲۱.
  3. خلف تبریزی، برهان، برهان قاطع (۱۰۶۲ هجری قمری)، با اهتمام محمد معین، جلد اول، چاپ دوم: ۱۳۴۲ خورشیدی، تهران: انتشارات ابن سینا، صص ۹۶ و ۱۱۰-۱۰۹
  4. ابوالحسن علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب، جلد ۱، ترجمه ابوالقاسیم پاینده، تهران: علمی فرهنگی، ۱۳۷۰، صص ۶۰۹-۲۶۶.
  5. کشمیری، خواجه عبدالکریم (۱۹۷۰)، بیان واقع: سرگذشت احول نادرشاه، لاهور: اداره تحقیقات پاکستان، دانشگاه پنجاب لاهور، چاپ اول، ص ۱۰۲.
  6. جهانگیر قائم‌مقامی، یکصد و پنجاه سند تاریخی: از جلایریان تا پهلوی. تهران: چاپخانۀ ارتش شاهنشاهی ایران، ۱۳۴۸، صص ۱۰۴-۱۰۳.
  7. فرمان کریم خان زند، تاریخ شوال ۱۱۷۷، عطف به فرمانهای صفوی، گرفتن اقامت برای ارامنه و اروپاییان تسهیل می‌شود، سند به صورت آنلاین در: http://www.asnad.org/fa/document/23، متن تصحیح سند: http://asnad.org/media/editions/sanad_000023-01.pdf
  8. قدیانی، عباس، فرهنگ جامع تاریخ ایران، جلد ۱، تهران: آرون، ۱۳۸۷، ص ۳۳۸.
  9. راوندی، مرتضی (۱۳۵۴)، تاریخ اجتماعی ایران، تهران: انتشارات امیرکبیر، صص ۳۲۹ و ۳۸۷.
  10. نوری، محمدتقی بن محمدمهدی (۱۳۸۶)، اشرف التواریخ، به تصحیح سوسن اصیلی، تهران: مرکز پژوهشی میراث مکتوب، ص ۱۴.
  11. رستم‌الحکماء، محمدهاشم، رستم التواریخ، به تصحیح مهرآبادی، میترا، تهران: دنیای کتاب، ۱۳۸۲، ص ۳۵۰.
  12. ابن فقیه، احمد بن محمد، البلدان، بیروت: عالم الکتب، ۱۴۱۶ قمری، ص ۵۸۲.
  13. شاملو، ولی‌قلی بن داودقلی، قصص الخاقانی، به تصحیح سادات ناصری، حسن، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات، ۱۳۷۵، ص ۳۴.
  14. شیروانی، زین العابدین بن اسکندر، بستان السیاحه، تهران: سنایی، چاپ اول، صص ۱۲۴، ۲۱۱، ۳۲۱، ۴۸۱.
  15. طهرانی، مصطفی (۱۳۸۵)، سفرنامه گوهر مقصود: خاطرات سیاسی و اجتماعی دوره استبداد صغیر، تهران: میراث مکتوب ، چاپ دوم، ص ۲۹۲.
  16. اعتماد السلطنه، محمدحسن بن علی (۱۳۶۷)، مرآة البلدان، جلد ۱، تهران: دانشگاه تهران، چاپ اول، صص ۳۲، ۳۲۶، ۶۴۵.
  17. ابن خردادبه، عبید الله بن عبد الله (۱۸۸۹)، مسالک و ممالک، ترجمه سعید خاکرند، بیروت: دار صادر افست لیدن، چاپ اول، صص ۱۲۱ و ۱۲۵.
  18. یاقوت حموی، یاقوت بن عبد الله (۱۳۸۰)، معجم البلدان (ترجمه)، ترجمه علی نقی منزوی، جلد ۱، تهران: سازمان میراث فرهنگی کشور (پژوهشگاه)، چاپ اول، ص ۴۸۷.
  19. اعتماد السلطنه، محمد حسن بن علی، تاریخ منتظم ناصری، جلد ۲، تهران: دنیای کتاب، ۱۳۶۳، ص ۱۱۱۵.
  20. میر خواند، محمد بن خاوند شاه، روضة الصفا، ۱۲۷۰ قمری، صص ۶۴۲، ۶۵۰.
  21. مرعشی، محمدهاشم بن محمد، زبور آل داود: (شرح ارتباط سادات مرعشی با سلاطین صفویه)، تهران: مرکز پژوهشی میراث مکتوب، ۱۳۷۹، ص ۲۸.
  22. حیدر میرزا دوغلات، محمد، تاریخ رشیدی، تهران: مرکز پژوهشی میراث مکتوب، ۱۳۸۳، ص ۷۲۰.
  23. جهانگیر میرزا، تاریخ نو (شامل حوادث دوره قاجاریه) از سال ۱۲۴۰ تا ۱۲۶۷ قمری، تهران: نشر علم، ۱۳۸۴، ص ۱۰۸.
  24. زبدة التواریخ، جلد ۳، ص ۳۵.
  25. استرآبادی، محمدمهدی بن محمدنصیر، جهانگشای نادری، تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، ۱۳۷۷، ص ۶۱۱.
  26. وزیر اف، میرزا حیدر، دربند نامه جدید، تهران: مرکز پژوهشی میراث مکتوب، تهران، ۱۳۸۶، ص ۱۲.
  27. ابن طباطبا علوی اصفهانی، ابراهیم بن ناصر (۱۳۷۲)، مهاجران آل ابوطالب، ترجمه محمدرضا عطائی، مشهد: آستان قدس رضوی، بنیاد پژوهشهای اسلامی، چاپ اول، صص ۴۵۲، ۴۶۸.
  28. ابن فقیه، احمد بن محمد (۱۳۷۹)، البلدان، ترجمه مختصر محمدرضا حکیمی: بخش مربوط به ایران، تهران: بنیاد فرهنگ ایران، چاپ اول، صص ۱۲۸ و ۲۴۷.
  29. علوی شیرازی، محمدهادی (۱۳۶۳)، سفرنامه میرزا ابوالحسن خان شیرازی (ایلچی) به روسیه، تهران: دنیای کتاب، چاپ اول، ص ۳۰.
  30. دروویل، گاسپار (۱۳۷۰)، سفر در ایران، ترجمه منوچهر اعتماد مقدم، تهران: شباویز، چاپ چهارم، صص ۷، ۸، ۲۰۲، ۲۸۱، ۳۳۴.
  31. آقا احمد کرمانشاهی (۱۳۷۳)، مرآت الاحوال جهان‌نما، جلد ۲، قم: انصاریان، چاپ اول، ص ۶۹۴.
  32. فسایی، حسن بن حسن (۱۳۸۲)، فارسنامه ناصری، جلد ۱، تهران: امیرکبیر، چاپ سوم، ۱۳۸۲، صص ۳۲۵، ۳۵۴، ۴۶۳، ۴۷۵، ۵۲۹، ۶۳۴، ۶۸۹، ۶۹۳، ۷۳۴، ۱۳۱۸.
  33. خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب <ref>‎ غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام Natanzi وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
  34. خاوری شیرازی، فضل الله بن عبد النبی، تاریخ ذوالقرنین، جلد ۱، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات، تهران، ۱۳۸۰، صص ۱۰، ۱۴.
  35. منشی قمی، احمد بن حسین، خلاصة التواریخ، جلد ۲، تهران: مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، ۱۳۸۳ خورشیدی، صفحه ۶۳۰.
  36. محمدی ملایری، محمد، تاریخ و فرهنگ ایران در دوران انتقال از عصر ساسانی به عصر اسلامی، جلد ۱، تهران: توس، ۱۳۷۹، ص ۲۶۳.
  37. عبدالرزاق سمرقندی، عبدالرزاق بن اسحاق، مطلع سعدین و مجمع بحرین، جلد ۱، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۷۲، ص ۷۲۰.
  38. واله اصفهانی، محمد یوسف، روضه‌های ششم و هفتم از خلد برین (تاریخ تیموریان و ترکمانان)، تهران: مرکز پژوهشی میراث مکتوب، ۱۳۷۹، ص ۲۱۹.
  39. دلاواله، پیترو، سفرنامه پیترو دلاواله، ترجمه شعاع الدین شفا، تهران: شرکت انتشارات علمی فرهنگی، چاپ چهارم، ۱۳۸۴، ص ۳۰۵.
  40. نامی اصفهانی، محمد صادق، تاریخ گیتی‌گشا، تهران: اقبال، ۱۳۶۳، ص ۱۱۰.
  41. افضل الملک، غلامحسین، افضل التواریخ، تهران: نشر تاریخ ایران، ۱۳۶۱، ص ۳۰۰.
  42. اصغر حیدری، نگاهی تاریخی به سرزمین آذربایجان، تهران: مؤسسه کیهان، مجلهٔ کیهان اندیشه، شماره ۵۸، بهمن و اسفند ۱۳۷۳، ص ۱۲۴-۱۲۳.
  43. نصرالله پورجوادی، جایگاه آذربایجان در تاریخ فلسفه، تهران: مرکز نشر دانشگاهی، دوماهنامه نشر دانش، تابستان ۱۳۸۱، شماره ۱۰۴، ص ۱۳.