سومین نشست دوحه؛ جنگ و صلح افغانستان «تنها یک بازنده یا یک برنده ندارد»

.

منبع تصویر، Getty Images

  • نویسنده, محمود صیقل
  • شغل, نماینده پیشین افغانستان در سازمان ملل
.
توضیح تصویر، «ناظران می‌گویند» بیانگر نظر نویسندگان آن است. بی‌بی‌سی فارسی می‌کوشد در این مجموعه، با انعکاس دیدگاه‌ها و افکار طیف‌های گوناگون، چشم‌اندازی متنوع و متوازن از موضوعات مختلف ارائه کند. انتشار این آرا و نقطه‌نظرها، به معنای تایید آن‌ها از طرف بی‌بی‌سی نیست.

سومین نشست نماینده‌های ویژه کشورها که قرار است جهت انسجام تعامل جهان با افغانستان در ۳۰ ژوئن توسط سازمان ملل در دوحه دایر گردد، تحرکاتی را از جانب بازیکنان مختلف در منطقه و جهان به وجود آورده است. سازمان ملل از بدتر شدن أوضاع کشور در ابعاد مختلف گزارش ‌می‌دهد، ولی با سیاست متفرق جهان به جای رسیدگی به عوامل آن، در صدد مدیریت آن از طریق مماشات با طالبان است.

سه همسایه افغانستان (ایران، پاکستان و چین) همراه با روسیه در قالب «کمیته تماس منطقه‌ای» و «فارمت مسکو» در پی تحکیم امتیازات منطقه در قبال حل قضایای افغانستان، به دور از امریکا و متحدینش است. امریکا نیز با شماری از کشور های منطقه منجمله قطر، ترکیه، امارات متحده عرب، ازبکستان و تا اندازه یی با پاکستان و همچنان در نیویورک بیشتر با معاون دبیرکل سازمان ملل در امور سیاسی و شکل دادن پیشنهادات ارزیابی مستقل بحث برانگیز ملل متحد از اوضاع افغانستان که قرار معلوم آجندای نشست دوحه را رقم میزند، همآهنگی هایی را انجام داده است. طالبان شرکت در این نشست اعلان نموده است که به اعتراض وسیع جریان‌های مخالف‌شان روبرو شده است. شماری از این جریان‌ها جهت انسجام مواضع در نشستی در وین پایتخت اتریش گردهم آمده‌اند.

موضع‌گیری کشور های فوق الذکر ریشه در روابط بین‌ خودشان در چند دهه گذشته به ویژه با حضور و خروج نیروهای امریکا و ناتو در افغانستان، و استفاده‌های ابزاری از طالبان برعلیه همدیگر دارد. بدون شک، جنگ‌های اکراین و غزه، تنش‌ها در تایوان و زورآزمایی‌ها در حوزه آسیا-اقیانوسیه نیز بر موضعگیری‌ها در قبال افغانستان سایه افگنده است.

امریکا در برابر امتیازات توافقنامه دوحه با طالبان و تزریق ده‌ها ملیون دلار به صورت هفته‌وار به اقتصاد نیم بند حاکمیت شان، توقع جلوگیری از استفاده خاک افغانستان علیه منافع خودش و بهره‌برداری شرایط موجود علیه رقبایش را دارد. سه کشور منطقه (ایران، روسیه و چین) زیادتر بر طبل «تجاوز و شکست و فرار امریکا و ناتو در افغانستان» و ادامه تاثیرات ناگوار آن کوبیده و بارها طالبان را قهرمان آن تراشیده‌اند. در این میان، منافع افغانستان و خواست و اراده مردم آن کمتر مطرح بوده و جوانب دست به کتمان، وارونه جلوه دادن و تجاهل عارفانه در مورد حقایق تحولات گذشته و حال می‌زنند.

«عملکرد القاعده و طالبان» پای سربازان آمریکا را به افغانستان کشاند

حوادث تروریستی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ در امریکا که توسط رهبر القاعده اسامه بن لادن به میزبانی طالبان در افغانستان سازماندهی شده بود و باعث مرگ سه هزار تن اکثراً مردمان ملکی و فروپاشی برج‌های مرکز تجارتی جهان گردید، یگانه علت آمدن عساکر آمریکایی به افغانستان بود. طالبان به دلایل سنتی خود شان از تسلیمی بن لادن به آمریکا سرباز زدند. انتقام گیری امریکا برانگیخته شد و به اساس ماده ۵۱ منشور ملل متحد، به تشویق و حمایت شورای امنیت ملل متحد، به افغانستان نیرو فرستاد. پس عملکرد القاعده و طالبان بود که پای عسکر امریکا را به افغانستان کشاند.

سه نیروی ویژه آمریکا

منبع تصویر، Getty Images

توضیح تصویر، سه نیروی ویژه آمریکا سوار بر اسب در قندوز در شمال افغانستان، ۲۵ اوت/آگوست ۲۰۰۲

بعد از آن هم، هیچ قطعنامه سازمان ملل متحد وجود ندارد که آمدن عساکر امریکا و ناتو را به صفت یک قوای اشغالگر شناخته، آنرا تقبیح کرده و خواهان خروجش از افغانستان شده باشد. برخلاف، بخاطر حوادث ۱۱ سپتامبر یک فضای عاطفی و همدردی خاص به نفع امریکا به وجود آمده بود. ایران، روسیه و چین از آمدن عساکر امریکا به افغانستان استقبال کردند و با آنها همکار شدند. جواد ظریف، وزیر امور خارجه سابق ایران می‌گوید که ایران در کنفرانس بن ۲۰۰۱ مهمترین نقش را بازی کرد. کنفرانسی که به اساس توافقنامه آن شورای امنیت ملل متحد نیروهای بین المللی همکاری امنیتی (آیساف) را به افغانستان فرستاد که متشکل از عساکر امریکا و متحدانش بود.

پنج سال حاکمیت ظالمانه طالبان بر مردم افغانستان (به ویژه زنان) و کشته شدن آنی سه هزار از اتباع عادی امریکا، یک وجه مشترک بین افغانستان و امریکا به وجود آورده بود. البته که نیروهای مقاومت که تازه فرمانده عمومی‌شان احمد شاه مسعود را در توطئه القاعده - طالبان از دست داده بودند، با دل گرفته و با نگرانی جدی در پیاده شدن نیروهای خارجی در میدان هوایی بگرام که خبرساز شد، اقدامات نیروهای بین المللی را با برنامه‌های شان همآهنگ ساختند که ظرف چند هفته حاکمیت طالبان از هم پاشید.

در آغاز، حضور نیرو های خارجی به یک فرصت برای مبارزه مشترک با تروریسم، تامین امنیت، ایجاد قوای مسلح و بازسازی افغانستان تبدیل شد. افغانستان در جهت قانونمندی و توسعه گام‌های بزرگی برداشت و ابتکاراتی را در همگرایی منطقه‌ای روی دست گرفت. تلاش‌های جدی از طرف اکثر مسئولان افغانستان در کار بود تا هرچه زودتر قوای مسلح کشور جان گرفته و عساکر غربی کشور را ترک گویند. سرانجام به اساس تصمیم نشست سران ناتو در لزبن در ۲۰۱۰ در تفاهم با حکومت افغانستان، بدون کدام توافقنامه با طالبان، نیرو های خارجی از صد و چهل هزار به ده هزار تقلیل یافت و در ۲۰۱۴ نیروهای مسلح افغانستان مسئولیت امنیت کشور را به عهده گرفت. قرار بود تا ۲۰۱۶ نیرو های باقیمانده خارجی نیز افغانستان را ترک گویند، ولی با شدت گرفتن حملات تروریستی طالبان در شهر ها به ویژه کابل، این تعداد در نقش آموزشی باقی ماند.

با طولانی شدن حضور نیرو های غربی در افغانستان، دلیل اصلی آن (حوادث ۱۱ سپتامبر) به فراموشی سپرده شد و اشتباهاتی نیز از آنها سر زد. با تداوم استفاده ابزاری پاکستان از طالبان، ظهور بیشتر چین و فدراسیون روسیه به صفت قدرت‌های جهانی و ازدیاد تخاصم بین ایران و امریکا، در منطقه ادامه حضور امریکا و متحدانش در افغانستان زیر سوال قرار گرفت و به مخالفت‌های جدی انجامید. در سیاست داخلی افغانستان نیز از تداوم حضور نیرو های غربی سوء استفاده‌های سیاسی، امنیتی و پولی صورت گرفت. این مخالفت ها و سوء استفاده ها مبارزه با افراطیت و تروریسم را ضعیف و زمینه را برای برگشت طالبان و دیگر گروه های تروریستی مساعد ساخت.

در حالیکه در سال ۲۰۰۱ اکثریت مطلق کشورهای منطقه با آمدن نیروهای آمریکایی به افغانستان موافق بودند و از اضمحلال اداره طالبان استقبال کردند، با گذشت زمان و تغییرات کلان سیاسی در عرصه جهان رویکرد آنها در برابر آمریکا تغییر کرد و تدریجاً به استفاده از طالبان به عنوان ابزار سیاسی رو آوردند. طالبان هم از این تغییرات بهره برده و فراتر از پاکستان در صحنه سیاست منطقه مطرح شدند.

طالبان برای بیست سال شعار دادند که بخاطر حضور نیرو های امریکا و متحدینش در افغانستان میجنگند، ولی وقتی این نیرو ها در ۲۰۱۴ از صد و چهل هزار به ده هزار تقلیل یافت و می‌رفت که صفر شود، طالبان خشونت شانرا زیادتر کردند. بین سال های ۱۹۹۴ و ۲۰۰۱ در حالیکه هیچ عسکر خارجی در افغانستان نبود، طالبان با مردم افغانستان می‌جنگیدند. حالا هم که سه سال می‌شود عساکر امریکا و متحدینش افغانستان را کاملاً ترک گفته‌اند، طالبان با مردم سر ستیزه دارند.

پس هویداست که افغانستان و مردمان آن قربانی استفاده‌های ابزاری از افراطیت و تروریزم در بازی‌های ژئوپلیتیک قرار گرف‌ه اند و بیم آن وجود دارد که سیاست مماشات با طالبان، به دور از صدای مردم به ویژه زنان أفغانستان، باعث ازدیاد و تداوم خشونت‌ها گردد.

افغانستان سکوی صمیمیت و همکاری در منطقه

محمود صیقل

منبع تصویر، Mahmoud Saikal

توضیح تصویر، محمود صیقل از سال ۲۰۱۵ تا ۲۰۱۹ نماینده افغانستان در سازمان ملل بود

افغانستان در نقطه تقارب مناطق آسیای مرکزی، آسیای جنوبی، چین و غرب آسیا (خاورمیانه) موقعیت دارد و از دید امنیتی در بین ساختار های امنیتی آسیای مرکزی، آسیای جنوبی و خلیج فارس قرار دارد ولی هیچ کدام آنها به تنهایی نمی‌تواند امنیت افغانستان را تحت پوشش قرار دهد. از دید اقتصادی نیز، افغانستان در نقطه تقارب سازمان‌های اقتصادی منطقه‌‌ای اکو، سارک، کرک و شانگهای قرار دارد.

طی چهل و پنج سال گذشته، تقریباً همه کشور های مطرح در حیات افغانستان بخت خود را آزموده‌اند. نگرش به سوی افغانستان به صفت «کشور حایل»، «میدان رقابت»، «شریک نامطمئن»، «منبع تهدید» و یا هم «اسباب بازی‌های ژئوپلیتیک» عوارض مستقیم و جانبی به همه بار آورده است. همه به شکلی بهای خشونت در افغانستان را پرداخته‌اند و در موقع‌اش همه از صلح نسبی آن نیز مستفید شده اند. همه درست می‌دانند که صلح افغانستان یگانه برنده نخواهد داشت و جنگ آن هم یگانه بازنده نخواهد داشت، بلکه همه در آن گره خورده‌اند و راهی جز صمیمیت و همکاری وجود ندارد.

از دید حقوق بشر که تعدادی از بازیکنان مطرح در افغانستان خود را پرچم‌دار آن قلمداد می‌کنند، طی چهل و پنج سال گذشته مردم افغانستان بزرگترین قربانی را پرداخته‌اند و هنوز هم روزانه می‌پردازند. همه می‌دانند که افراطیت و تروریسم به آسانی از رقابت‌های منفی و استفاده‌های ابزاری کشور های منطقه و فرامنطقه استفاده نموده و دامنه وحشت خود را گسترش داده‌اند. همکاری جهان متمدن لااقل در یک کشور (افغانستان) باید اکسیژن را از وحشت افراطیت و تروریسم گرفته و نفس کشیدن را برایش تنگ نماید.

تنها پذیرفتن افغانستان به صفت یک سکوی صمیمیت، مهربانی و همکاری در چارچوب یک پیمان بین کشور های منطقه و قدرت های جهانی، دور از رقابت‌های بین‌شان، تضمینی خواهد بود برای مبارزه مشترک با افراطیت و تروریزم، تامین امنیت و صلح و ثبات احتمالی و احیای روابط متعادل افغانستان که صفحه نوینی را در حیات کشور ما، منطقه و جهان ورق خواهد زد.