افغانستان تکرار دومینوی جنگ و مهاجرت جمعی است؟

با سقوط نظام جمهوری، بسیاری برای در امان ماندن از طالبان بار سفر بستند و از افغانستان فرار کردند

منبع تصویر، Getty Images

توضیح تصویر، با سقوط نظام جمهوری، بسیاری برای در امان ماندن از طالبان بار سفر بستند و از افغانستان فرار کردند
  • نویسنده, شفیع‌الله زاور
  • شغل, نویسنده
مجموعه «ناظران می‌گویند» بیانگر نظر نویسندگان آن است. بی‌بی‌سی فارسی می‌کوشد در این مجموعه، با انعکاس دیدگاه‌ها و افکار طیف‌های گوناگون، چشم‌اندازی متنوع و متوازن از موضوعات مختلف ارائه کند. انتشار این آرا و نقطه‌نظرها، به معنای تایید آن‌ها از طرف بی‌بی‌سی نیست.
توضیح تصویر، مجموعه «ناظران می‌گویند» بیانگر نظر نویسندگان آن است. بی‌بی‌سی فارسی می‌کوشد در این مجموعه، با انعکاس دیدگاه‌ها و افکار طیف‌های گوناگون، چشم‌اندازی متنوع و متوازن از موضوعات مختلف ارائه کند. انتشار این آرا و نقطه‌نظرها، به معنای تایید آن‌ها از طرف بی‌بی‌سی نیست.

در مقیاس کوچک‌تر و پیش از آغاز مهاجرت‌های دوره معاصر، شروع مهاجرت گروهی مردم افغانستان پس از «فتح» هزارستان در زمان حکومت امیرعبدالرحمن خان بود که به سبب خشونت‌های مذهبی و غیرانسانی که در برابر هزاره‌ها صورت پذیرفت، پس از قتل عام، آن‌هایی که زنده ماندند، به تغییر مذهب یا پرداخت جزیه واداشته شدند. در کُل، بقا برای هزاره‌ها ناممکن شد و مجبور شدند که از افغانستان خارج شوند. تعداد این مهاجرت گروهی را آرش نصر اصفهانی در کتاب «در خانه برادر: پناهندگان افغانستانی در ایران»، حدود ده هزار خانوار (۱۶۸ هزار نفر) نوشته است.

پرونده مهاجرت شهروندان افغانستان در دوره معاصر به قرن گذشته برمی‌گردد. نخستین مهاجرت گروهی کلان از افغانستان به ‌سوی پاکستان، ایران و تاجیکستان به کودتای هفت ثور/اردیبهشت ۱۳۵۸ هجری خورشیدی برمی‌گردد، زمانی که سازمان حزب دموکراتیک خلق با کودتای نظامی قدرت را به‌ دست گرفت.

شروع جنگ و ناآرامی پس از کودتا و سرنوشت نامعلوم، مردم ما را واداشت تا سخت‌ترین گزینه را انتخاب کنند و به صورت جمعی به کشورهای همسایه‌ ایران و پاکستان پناهنده شوند.

هرچند مهاجرت افغانستانی‌ها در جریان جنگ و تحولات پس از آن به کشورهای همسایه‌، کنش انتخابی و از‌پیش‌تعیین شده نبود و در نوع خودش، ناچارترین تصمیمی بود که مردم ما به گرفتن آن دست یازیدند، با آنهم به صورت کلی در انتخاب این دو کشور، ملیت‌های ساکن افغانستان به سمت مناطق فرهنگی‌شان رفتند. پشتون‌ها بیشتر به سمت پاکستان و اقوام تاجیک،‌ ازبیک و هزاره به سمت ایران کوچ کردند. این به معنای امر ثابتی نیست اما با نگرش کلی از ترکیب اقوام در این دو کشور همسایه، می‌توان به این اطلاق کلی اشاره داشت.

مهاجرت مردم افغانستان به این کشورها، امر موقتی تلقی می‌شد و هیچ مهاجری تصور ماندن و باشیدن دائمی در کشورهای همسایه را نداشت. همه فکر می‌کردند که با پایان یافتن ناآرامی‌ها به کشورشان باز خواهند گشت و به زندگی‌شان ادامه خواهند داد. اما پس از کودتای ۷ ثور، افغانستان دگر نتوانست آرام بگیرد و رویدادهای ناگوار پیاپی،‌ شانه‌هایش را لرزاند و رخوت دائمی بر پاهایش پیچید که تا هنوز نتوانسته است بر پاهایش بیایستد.

تحقیقات سازمان بین‌المللی مهاجرت نشان می‌دهد آمار مرگ پناهجویانی که تلاش می‌کنند از مسیر دریای مدیترانه خود را از آفریقا به اروپا برسانند در مقایسه با سال گذشته دو برابر شده است

منبع تصویر، Getty Images

توضیح تصویر، تحقیقات سازمان بین‌المللی مهاجرت نشان می‌دهد آمار مرگ پناهجویانی که تلاش می‌کنند از مسیر دریای مدیترانه خود را از آفریقا به اروپا برسانند در مقایسه با سال گذشته دو برابر شده است

مهاجرت پدیده امروزی نیست. اکتشافات باستان‌شناسان و پژوهش‌های دیرین مردم شناسی (Paleoanthropology) اذعان دارند که خاستگاه نخستین انسان قاره آفریقا بوده است.

گسترش فرضیه «خروج انسان‌های نخستین از آفریقا»، حکایت مهاجرت‌ یکمین انسان‌های هوشمند (هوموساپینس) از قاره آفریقا است که به اساس تغییرات اقلیمی، دست به مهاجرت گروهی زدند و شاخه‌های آن به گوشه‎‌های مختلف این کره‌‌ خاکی پراکنده شدند.

انسان‌های نخسین از همان آغاز به‌ناچار وقتی در شرایط هم‌گون به وضعیت مردم افغانستان در تاریخ مهاجرت‌ها پیدا کرده‌اند، گزینه کوچ و جابه‌جایی را برای تداوم و بهتر زیستن انتخاب کردند. چنانکه کوچ انسان امروزی متفاوت‌تر از کوچ انسان‌های نخستین است. انسان امروزی به اساس هویت‌های فردی و اجتماعی‌اش تعریف می‌شود و کوچ او هم به اساس کنش و واکنش‌های هویتی او سنجیده می‌شود.

هنگامی که هویت‌های فردی و اجتماعی انسان و هم‌چنان با استناد به اندیشه ارسطو«انسان، مدنی بالطبع»، کنش و واکنش‌های سیاسی-اجتماعی‌اش به ناگواری می‌افتد و بحران هویتی شکل می‌گیرد، این‌جاست که گزینه‌ی مهاجرت برای انسان امروزی معنا پیدا می‌کند و از جهت باشیدن، درخت بودگی را نه‌پذیرفته و کوچ را که هرچند ناخوشایند است؛ سرآغاز تداوم هویت‌های فردی و اجتماعی‌اش می‌پندارد و در نهایت طعم تلخ مهاجرت را می‌چشد.

مهاجرت یا جابه‌جایی مانند هر جستار دیگر، اصطلاحات مخصوص خودش را دارد که هرکدام بر وضعیت حقوقی معینی دلالت می‌کند. کنوانسیون مربوط به وضعیت پناهندگان سازمان ملل متحد در جلسه ویژه این سازمان در تاریخ ۲۸ جولای سال ۱۹۵۱ به تصویب رسید و در تاریخ ۲۲ آپریل ۱۹۵۴ به اجرا درآمد به تعریف پناهنده می‌پردازد و حقوق افراد پناهنده و مسئولیت کشورهای عضو نسبت به پناه‌جویان را مشخص می‌کند.

از این‌رو، پناهنده، پناه‌جو، مهاجر، آواره و فعل مهاجرت و انواع آن تعریف مشخص خود شان را دارند و از هم‌دگر تفکیک می‌شوند.

وقتی طالبان قدرت را به دست گرفتند وزارت زنان را به وزارت امر به معروف و نهی از منکر تغییر دادند

منبع تصویر، HAROON SABAWOON/ANADOLU/GETTY IMAGES

توضیح تصویر، وقتی طالبان قدرت را به دست گرفتند وزارت زنان را به وزارت امر به معروف و نهی از منکر تغییر دادند

پیشینه مهاجرت گروهی مردم افغانستان بر می‌گردد به سده‌های گذدشته به سال‌هایی که کشورهای میزبان بر فرض این‌که این ناآرامی‌ها،‌ پایان خواهند یافت و پناهنده‌ها به کشور شان بر خواهند گشت؛ در نوع میزبانی شان از پناهندگان،‌ برخورد خوب داشتند.

دیری نگذشت که جنگ‌های داخلی میان گروه‌های جهادی آغاز شد و با طولانی شدن جنگ، خواب برگشتن به خانه در رویاها ماند. هر دو کشور همسایه، توانایی جذب و میزبانی از حجم بالای پناهندگان افغانستانی را نداشتند. از این‌رو، با درک وضعیت تغییرناپذیر افغانستان و هم‌چنان درگیر بودن با کشورهای رقیب همراه با مشکلات داخلی خود، به دنبال تغییر قوانین مهاجرتی و نوع میزبانی شان شدند.

پس از سال ۱۳۷۰ هجری خورشیدی، ممنوعیت‌ و محدودیت‌های قانونی در انتخاب و داشتن شغل،‌ محل زندگی، سفر و نداشتن حق مالکیت و حتا محرومیت‌ از نیازهای ابتدایی (دست‌رسی آسان به مواد غذایی، حق تحصیل و بهداشت) مواجه شدند. البته این مهم تنها برای مهاجرین از افغانستان که در کشورهای همسایه سرازیر شده‌اند، قابل تأمل است. سرنوشت مهاجرینی که به سمت کشورهای غربی پناهنده شدند و یا پناه‌جو بودند بسیار متفاوت‌تر از کشورهای همسایه است.

در مقیاس کلان‌تر،‌ جهان غرب از پدیده‌‌ای مهاجر با سیاست اعمالی و قوانین مهاجرتی به گونه استفاده می‌کند که فرد در آن جوامع مدغم شده بتواند و سرانجام پرونده یک پناه‌جو با دریافت تابعیت و حق شهروندی به پایان برسد. در جریان پروسه پناهندگی، پناه‌جو از حقوق و امتیازات بیشتری برخوردار است که هم‌زمان در پهلوی پروسه ادغام اجتماعی بتواند در رشد هویت‌های فردی و اجتماعی‌اش نیز تلاش کند.

جنگ‌های ممتد و حاصل رویارویی گروه‎‌های جهادی و آخر این رویارویی به ظهور طالبان انجامید و در پی آن جدالی نفس‌گیر میان آن‌ها و جبهه شمال شکل گرفت که افت اقتصادی و آواره شدن و مهاجرت بیشتر افغانستانی‎‌ها را رقم زد.

پناهندگان به دلیل مسدود بودن امکان دریافت تابعیت کشورهای همسایه و هم‌چنان موانع‌ جدی برای جذب و ادغام اجتماعی؛ درگیر زندگی موقتی شدند و میان خودی و ناخودی معلق ماندند.

در نهایت غم نان اجازه‌ نداد تا به رشد و گسترش هویت‌های فردی و اجتماعی شان‌ بکوشند و از پناهنده به مهاجر اقتصادی با دست‌مزد اندک هبوط کردند.

بحران مهاجران افغان در پاکستان

منبع تصویر، Getty Images

توضیح تصویر، بحران مهاجران افغان در پاکستان

با سقوط طالبان نظام اول طالبان در سال ۱۳۸۰ هجری خورشیدی در افغانستان و روی‌کار آمدن حکومت حامد کرزی با حضور نیروهای خارجی در افغانستان، شاهد برگشتن مهاجرین از کشورهای همسایه و غربی بودیم. عده زیادی برگشتند اما وقتی برگشتند، موهای سرشان در غربت سپید شده بود. برگشته بودند تا فرزندان‌شان طعم تلخ بی‌وطنی را نچشند و نیاز به داشتن وطن را حس نکنند. برگشتند تا زندگی را در این‌سوی مرزها ادامه بدهند.

زندگی را از نو آغاز کردند، فرزندانشان که در غربت بزرگ شدند، امیدوار بودند تا نسل سوم دور از جنگ و بی‌وطنی بزرگ خواهند شد. اما انگار خواب بود و به رویا می‌مانست. هیچ‌کس فکر نمی‌کرد که دوباره توطئه‌های بزرگتر در حال تکرار شدن است.

پس از دو دهه حضور نیروهای خارجی و حمایت جهانی، کشور توسط آمریکا و متحدین‌اش با ریختن خون هزاران انسان به گروه طالبان واگذار شد. با سقوط کابل در ۲۴ اسد/مرداد سال ۱۴۰۰ هجری خورشیدی، حاکمیت دوباره‌ گروه طالبان در افغانستان رقم خورد. تلویزیون الجزیره، ورود اعضای این گروه را به ارگ و پایین کردن پرچم سه رنگ افغانستان را توسط اعضای این گروه نشان داد و سرانجام در روز نهم ماه سنبله/شهریور سال ۱۴۰۰ آخرین سرباز آمریکا از افغانستان بیرون شد و این‌گونه حضور بیست ساله نظامی آمریکا در افغانستان پایان یافت.

سه روز پس از سقوط کابل، سخنگوی این گروه برای نخستین بار در یک نشست خبری در کابل ظاهر شد و فرمان عفو عمومی نظامیان حکومت پیشین را اعلام کرد. اما ترورهای نظامیان پیشین، کارمندان بخش‌های عدلی و قضایی،‌ مدافعین جامعه مدنی،‌ فعالین حقوق بشرو فعالین حقوق زنان و منتقدین این گروه ادامه یافت و تا هنوز ادامه دارد.

دومینوی جنگ تکرار شد و تفنگ و راه پدر به پسر رسید. «جبهه مقاومت ملی افغانستان» بیش از بیست روز در برابر این گروه مقاومت نمود و جنگید. در نهایت در پانزدهم ماه سنبله‌‌/شهریور سال ۱۴۰۰ ولایت پنجشیر سقوط کرد و بنیاد آن نظام که در کنفرانس بن (۲۰۰۱) گذاشته شده بود،‌ فرو ریخت. اما دومینوی جنگ در برابر این گروه،‌ تنها در یک جبهه خلاصه نشد، بلکه جبهه‌های دیگری نیز در برابر این گروه ایجاد شد که گذشت زمان در مورد سرنوشت شان داوری خواهد نمود.

شب سقوط کابل،‌ هزاران نفر به‌سوی فرودگاه کابل هجوم بردند تا راهی برای خروج از کشور پیدا کنند. کشورهای غربی با اعزام هواپیما مشغول تخلیه شهروندان خود و همکاران شان بودند.

فردای پس از حاکمیت گروه طالبان،‌ تصاویری در شبکه‌های اجتماعی از لحظه برخاستن هواپیمای ترابری سی-۱۷ ارتش آمریکا بازتاب یافت که در آن برخی بر بدنه و چرخ‌های هواپیما آویزان شده و صدها نفر دیگر به دنبال آن در حال دویدن بودند. در تصاویری که لحظاتی پس از برخاستن هواپیما به ثبت رسیده است،‌ سقوط سه نفر را از بدنه هواپیما نشان می‌دهد.

گفته شده که یکی از آن افراد، ذکی انوری از اعضای تیم ملی فوتبال نوجوانان افغانستان بود که جان باخت. انوری نوجوان بود و پرتاب او از هوا،‌ نمادی از آینده و سطح امید به زندگی مردم افغانستان را به رخ جهان کشید؛ نه پای برای ماندن و نه بالی برای پرواز.

از همان روز سقوط،‌ دومینوی وحشتناک جنگ، فرار،‌ مهاجرت و بی‌وطنی از سر گرفته شد. ‌شمار درخواست ویزای ایران و پاکستان نسبت به دو دهه اخیر افزایش یافت. آن‌هایی که نیاز به دریافت گذرنامه داشتند، تا هنوز،‌ شب‎‌ها پشت دروازه ریاست‌های گذرنامه‌ مرکز و ولایت‌ها می‌خوابند تا راهی برای برون شدن از افغانستان بیابند و سایر کشورهای جهان دروازه شان را برای ورود مهاجران افغانستان به سمت خود شان بستند.

موج بزرگی از مردم که با نیروها و نهادهای خارجی همکار بودند یا فعالیت‌های بشردوستانه انجام می‌دادند، منتقل شدند و هنوز هم در فهرست انتقال به سمت کشورهای غربی قرار دارند. اما گزینه‌ ورود به دو کشور همسایه سخت‌تر شد. تعامل این دو کشور با گروه طالبان به سردترین حالت ممکن رسیده است و روزانه موج عظیمی از مهاجرین به صورت قانونی و غیرقانونی به سمت این دو کشور روانه می‌شوند. این دو کشور برای برخی از مهاجرین، کشور مقصد و برای بیشتر دیگر، پلی برای ورود شان به سمت کشورهای غربی است.

نسل اول، که با هزار امید و آرزو به خانه برگشتند،‌ پیر و فرتوت شده و دگر توانایی گریز را ندارند. نسل اولی‌، ماندند. اما این میراث و دومینوی مهاجرت و بی‌وطنی به نسل دوم و سوم رسید. نسل دوم دقیقا مانند نسل اول به نسل سوم فکر می‌کند تا او طعم تلخ مهاجرت را بیش‌تر نچشد، تا مهاجر خطاب نشود تا بی‌وطن نباشد؛ اما شوربختانه سرنوشت ما تکرار دومینوی جنگ، مهاجرت و بی‌وطنی‌ است.